- ۰ نظر
- ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۱۶
چند روز پیش،
"یولیا واسیلی اونا" پرستار بچههایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او
تسویه حساب کنم.
به
او گفتم: - بنشینید یولیا.میدانم که دست و بالتان خالی است، اما رو در بایستی
دارید و به زبان نمیآورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی سی روبل به شما بدهم.
این طور نیست؟
- چهل
روبل.
- نه
من یادداشت کردهام. من همیشه به پرستار بچههایم سی روبل میدهم. حالا به من توجه
کنید. شما دو ماه برای من کار کردید.
- دو
ماه و پنج روز دقیقا.
- دو
ماه. من یادداشت کردهام، که میشود شصت روبل. البته باید نه تا یکشنبه از آن کسر
کرد.همانطور که میدانید یکشنبهها مواظب "کولیا" نبودهاید و برای قدم
زدن بیرون میرفتید. به اضافه سه روز تعطیلی...
"یولیا
واسیلی اونا" از خجالت سرخ شده بود و داشت با چینهای لباسش بازی میکرد ولی
صدایش در نمیآمد.
چند وقت پیش یه شب ، داشتم میخوابیدم که یهو یه پشه اومد صاف نشست
نوک دماغم !
یه نیگا بهش انداختمو گفتم : سلام
گفت : علیک ..
گفتم : چیه؟
گفت: میخوام نیشت بزنم
گفتم : بیخیال ... این دفه رو کوتا بیا
گفت: تو بمیری راه نداره . گشنمه .
گفتم : الان میتونم با مشتم لهت کنم .
گفت : خودتم میدونی که تا بیای بزنی جا خالی دادمو
مشتت
سال ها پیش پسر کوچولویی بازیگوش عاشق بازی کردن در اطراف درخت سیب بزرگی بود. او هر روز از درخت بالا می رفت و سیب هایش را می خورد و استراحتی کوتاه در زیر سایه اش می کرد. او درخت را دوست می داشت و درخت هم عاشق او بود. زمان به آرامی گذشت و پسر کوچولو بزرگ شد و دیگر هر روز برای بازی به سراغ درخت نمی آمد.
راننده کامیونی وارد رستوران شد.دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد.سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند
و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند.بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن،اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد
راننده به او چیزی نگفت،دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد.وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند.نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت
: چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود
چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!