خانه ی ادب

وبلاگی برای دوستان نویسنده وشاعر

خانه ی ادب

وبلاگی برای دوستان نویسنده وشاعر

خانه ی ادب

وبلاگی برای دوستان نویسنده وشاعر و هر صاحب قلمی
از دوستان عزیزم می خواهم تا اگر مطلبی دارند به ایمیل بنده بفرستند تا به نام خودشان ثبت کنم.
منتظر شما هستم.

پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۴۳۴ مطلب توسط «امیرمحمد اسماعیلی» ثبت شده است

۰۸
اسفند
۹۳
گویند روزی مولانا، شمس تبریزی را به خانه‌اش دعوت کرد. شمس به خانه جلال‌الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: «آیا برای من شراب فراهم نموده‌ای؟»
مولانا حیرت زده پرسید: «مگر تو شراب‌خوار هستی؟!»
شمس پاسخ داد: «بلی.»
مولانا: «ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!»
شمس: «حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.»
مولانا: «در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!»
شمس: «به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.»
مولانا: «با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.»
شمس: «پس خودت برو و شراب خریداری کن.»
مولانا: «در این شهر همه مرا می‌شناسند، چگونه به محله نصاری‌نشین بروم و شراب بخرم؟!»
شمس: «اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب‌ها بدون شراب نه می‌توانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.»
  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۷
اسفند
۹۳

  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۷
اسفند
۹۳
جوانی محضر امام حسین (ع) رسید و گفت: «من مردی گناهکارم و نمی‌توانم خودم را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.»
امام حسین (ع) فرمودند: «پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه می‌خواهی گناه کن.
اول: روزی خدا را مخور و هر چه می‌خواهی گناه کن.
دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه می‌خواهی گناه کن.
سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه می‌خواهی گناه کن.
چهارم: وقتی عزرائیل (ع) برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه می‌خواهی گناه کن.
پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش می‌برد در آتش وارد مشو و هر چه می‌خواهی گناه کن.»

  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۷
اسفند
۹۳
شان نزول: همان طوری که امروز دستگاه جاز عامل اساسی ارکستر موسیقی بشمار می آید، در قرون گذشته که موسیقی گسترش چندانی نداشت، ضرب و دف، ابزار کار اولیه عمله طرب محسوب می شد. هر جا که می رفتند آن ابزار را زیر بغل می گرفتند و بدون زحمت همراه می بردند. عاملان طرب در قدیم مرکب بودند از: کمانچه کش، نی زن، ضرب گیر، دف زن، خواننده، رقاصه و یک نفر دیگر بنام « آتش بیار یا دایره نم کن » که چون از کار مطربی سررشته نداشته وظیفه دیگری به عهده وی محول بوده است. همه کس می داند که ضرب و دف از پوست و چوب تشکیل شده است. پوست ضرب و دف در بهار و تابستان خشک و منقبض می شود و احتیاج دارد که هر چند ساعت آنرا با "پف نم" مرطوب و تازه کنند تا صدایش در موقع زدن به علت خشکی و انقباض تغییر نکند. این وظیفه را دایره نم کن که ظرف آبی در جلویش بود و همیشه ضرب و دف را نم می داد و تازه نگاه می داشت، بر عهده داشت. اما در فصول پائیز و زمستان که موسم باران و رطوبت است، پوست ضرب و دف بیش از حد معمول نم بر می داشت و حالت انبساط پیدا می کرد. در این موقع لازم می آمد که پوستها را حرارت بدهند تا رطوبت اضافی تبخیر شود و به صورت اولیه درآید.           
  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۷
اسفند
۹۳

  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۷
اسفند
۹۳

  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۷
اسفند
۹۳

چرا در ژاپن کسی "مرگ بر آمریکا" نمیگوید؟

پس از جنگ، از یکی از مقامات ژاپن پرسیدند: شما تنها کشوری بودید که آمریکا علیه تان از بمب اتم استفاده کرد؛ قاعدتاً شما باید بزرگ ترین دشمن آمریکا باشید، پس چرا هیچوقت شعار "مرگ بر آمریکا" سر نمیدهید؟

او پاسخ داد: شعار دادن کار کسانیست که در عمل نمیتوانند کاری انجام دهند! همین که روی میزرییس جمهور آمریکا تلفن پاناسونیک ما نشسته، یعنی اینکه ما پیروز شدیم!

بیایم یه کاری کنیم که رییس جمهور آمریکا "وانت پراید" سوار شه!


  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۷
اسفند
۹۳

  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۷
اسفند
۹۳

خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار نخ نما شده خانه دوز در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرارقبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.

منشی فورا متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شایسته حضور در کمبریج هم نیستند.

مرد به آرامی گفت :مایل هستیم رییس راببینیم .

منشی با بی حوصلگیگفت : ایشان تمام روز گرفتارند.

خانم جواب داد : ما منتظر خواهیم شد. 

منشی ساعت ها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند.اما این طور نشد. منشی به تنگ آمد و سرانجام تصمیم گرفت مزاحم رییس شود ، هرچند که این کار نامطبوعی بود که همواره از آن اکراه داشت. وی به رییس گفت:

  • امیرمحمد اسماعیلی
۰۶
اسفند
۹۳

شیخ عبد السّلام  روزی در بین نماز جماعت گفت : « چخ ، چخ » پس از نماز از وی پرسیدند چرا؛ چخ چخ کردی ؟ گفت : (( هم اکنون که در بصره هستم مکه را مشاهده نموده و دیدم که سگی می خواست وارد مسجدالحرام شود و به این وسیله او را رد کردم !!! )) مردم از این کلام شیخ درشگفت شده و بر ارادتشان نسبت به وی افزوده شد. یکی از مریدان شیخ این جریان را برای زن خود که شیعه بود تعریف کرد از وی خواست تا مذهب تشیع را رها نموده و به آنها بپیوندد . زن گفت ؛ اشکالی ندارد ولی به این شرط که روزی شیخ را با مریدانش جهت صرف ناهار به منزل دعوت کنی تا من در حضور شیخ مذهب شما را اختیار کنم ، مرد قبول کرده و با خوشحالی شیخ و اطرافیانش را دعوت کرد. 
روز موعود فرا رسید و وقتی همه حاضر شده و سفره پهن گردید ، آن زن برای هر نفری مرغی بریان شده روی برنج هایشان درون بشقاب قرار داده و توسط شوهرش مقابل ایشان قرار می داد ولی مرغ شیخ را زیر برنجها پنهان کرد ، وقتی شیخ به غذای سایرین نگاه کرد و مشاهده نمود برای آنها مرغی بریان شده قرار داده شده و از مرغ برای وی خبری نیست ؛ رو به صاحب خانه ( شوهر آن زن ) کرده و گفت : پس چرا برای من مرغ نگذاشته اید ، چرا به من توهین کرده اید ؟
همسر آن مرد که مترصّد و منتظر چنین فرصتی بود از پشت پرده درآمده و گفت : « یا شیخ تو که در بصره مکـّه را با این بُعد مسافت مشاهده می کنی پس چرا در اینجا مرغ را زیر برنجها با این فاصلهء بسار اندک مشاهده نمی کنی ؟!!! »
شیخ عصبانی شده و گفت : « این رافضیّهءخبیثه است » و از مجلس خارج گردید 

همسر آن زن متنبّه شده و مذهب تشیّع را اختیار نمود 


  • امیرمحمد اسماعیلی