- ۰ نظر
- ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۲۹
چرا در ژاپن کسی "مرگ بر آمریکا" نمیگوید؟
پس از جنگ، از یکی از مقامات ژاپن پرسیدند: شما تنها کشوری بودید که آمریکا علیه تان از بمب اتم استفاده کرد؛ قاعدتاً شما باید بزرگ ترین دشمن آمریکا باشید، پس چرا هیچوقت شعار "مرگ بر آمریکا" سر نمیدهید؟
او پاسخ داد: شعار دادن کار کسانیست که در عمل نمیتوانند کاری انجام دهند! همین که روی میزرییس جمهور آمریکا تلفن پاناسونیک ما نشسته، یعنی اینکه ما پیروز شدیم!
بیایم یه کاری کنیم که رییس جمهور آمریکا "وانت پراید" سوار شه!
شیخ عبد السّلام روزی در بین نماز جماعت گفت : « چخ ، چخ » پس از نماز از وی پرسیدند چرا؛ چخ چخ کردی ؟ گفت : (( هم اکنون که در بصره هستم مکه را مشاهده نموده و دیدم که سگی می خواست وارد مسجدالحرام شود و به این وسیله او را رد کردم !!! )) مردم از این کلام شیخ درشگفت شده و بر ارادتشان نسبت به وی افزوده شد. یکی از مریدان شیخ این جریان را برای زن خود که شیعه بود تعریف کرد از وی خواست تا مذهب تشیع را رها نموده و به آنها بپیوندد . زن گفت ؛ اشکالی ندارد ولی به این شرط که روزی شیخ را با مریدانش جهت صرف ناهار به منزل دعوت کنی تا من در حضور شیخ مذهب شما را اختیار کنم ، مرد قبول کرده و با خوشحالی شیخ و اطرافیانش را دعوت کرد.
روز موعود فرا رسید و وقتی همه حاضر شده و سفره پهن گردید ، آن زن برای هر نفری مرغی بریان شده روی برنج هایشان درون بشقاب قرار داده و توسط شوهرش مقابل ایشان قرار می داد ولی مرغ شیخ را زیر برنجها پنهان کرد ، وقتی شیخ به غذای سایرین نگاه کرد و مشاهده نمود برای آنها مرغی بریان شده قرار داده شده و از مرغ برای وی خبری نیست ؛ رو به صاحب خانه ( شوهر آن زن ) کرده و گفت : پس چرا برای من مرغ نگذاشته اید ، چرا به من توهین کرده اید ؟
همسر آن مرد که مترصّد و منتظر چنین فرصتی بود از پشت پرده درآمده و گفت : « یا شیخ تو که در بصره مکـّه را با این بُعد مسافت مشاهده می کنی پس چرا در اینجا مرغ را زیر برنجها با این فاصلهء بسار اندک مشاهده نمی کنی ؟!!! »
شیخ عصبانی شده و گفت : « این رافضیّهءخبیثه است » و از مجلس خارج گردید
همسر آن زن متنبّه شده و مذهب تشیّع را اختیار نمود