آرام تر از خواب درختان
چهارشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ق.ظ
چرا از تو نگویم ؟ چرا اشکهای تو را نسرایم ؟ وقتی همه ی دریاها در قلب مهربان تو جریان دارند چرا من یک قطره ی پر هیاهو نباشم؟ چه شبها که فانوس دعا را در ایوان تنهایی آویختم . چه روزها که به یاد تو با درختان پر حوصله ی گردو درد و دل کردم. آنقدر منتظرت مانده ام که همه ی پنجره ها مرا میشناسند. یک بار آرام تر از خواب درختان به سراغ من بیا. | |
محمد رضا مهدیزاده |
- ۹۴/۰۲/۲۳