یک بام و دو هوا
يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۴ ب.ظ
شان نزول: | پیر زنی پسری و دختری داشت . پسر را کدخدا کرد و دختر را به شوهر داد.شبی در ایام تابستان در پشت بام خوابیده بودند. پیر زن برخاست که از پسر ودختر خبری بگیرد . از آن جا که محبت مادران به دختران بیشتر است،اول به بالین دختر رفت و لحاف از بالای او برداشت و گفت:«جان مادر هوا گرم است ،ملاحظه دارم که آزار بکشی.»و بعد از آن لحاف پسر را بربالای او انداخت و گفت :«جان مادر هوا سرد است می ترسم سرما بخوری .»پسر گفت:«ای مادر یک بام دو هوا» |
منبع: | مجمع الامثال – داستان های امثال دکتر حسن ذوالفقاری |
- ۹۴/۰۱/۰۲