دلتنگی های من
چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۴۴ ب.ظ
دردهای من جامه نیستند تا ز تن درآورم «چامه و چکامه» نیستند تا به رشتهی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان برآورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل درد مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنهی شناسنامههایشان درد میکند من ولی تمام استخوان بودنم لحظههای سادهی سرودنم درد میکند انحنای روح من شانههای خستهی غرور من تکیهگاه بیپناهی دلم شکسته است کتف گریههای بیبهانهام بازوان حس شاعرانهام زخم خورده است دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ | |
قیصر امین پور |
- ۹۳/۱۲/۱۳